اگر بخواهیم از تفکر طراحی بگوییم، باید از تجارب انسانی حرف بزنیم. تفکر طراحی، گونهای از اندیشیدن است که در آن انسان و احساسات، تمایلات، نگرانیها و تجربههایش در مرکز توجهاند؛ رویکردی انسان محور که نوآوری را با افزایش مهارتهای تفکر خلاق توسعه میدهد. در این رویکرد، محصول، طرح یا خدماتی ارائه نمیشود مگر با هدف رفع یک نیاز انسانی.
در واقع ما بهمنظور رفع نیاز یک گروه خاص، از قابلیتهای تکنولوژی و نکاتی که برای توسعه و پیشرفت یک کسبوکار مهماند بهره میگیریم تا بتوانیم محصولی کارا یا خدمتی ویژه و منحصربفرد ارائه دهیم. هرجا که بحث حلمسئله مطرح باشد، تفکر طراحی میتواند بهترین راهحلها را ارائه دهد.
نکتۀ جالب این است که احتمال دارد بسیاری از ما تفکر طراحی را به شکلهای مختلف و بهصورت ناکامل، بدون اینکه با آن آشنا باشیم، در زندگی شخصی یا حرفهای خود بهکار بسته باشیم.
کتاب «طراحی ارزش پیشنهادی»
اگر بخواهم از تجربه خودم نقل کنم، باید از شروع تولید محتوای حرفهای در زمینه آموزش بگویم؛ چیزی که باعث شد در این مسیر گام بگذارم نیازی بود که بهعنوان یک آموزشگر، در بین همکارانم احساس کردم و آن نیاز شعلهای برافروخت برای گسترش ایدههای من در زمینه آموزش.
در آن زمان من با تفکر طراحی آشنایی نداشتم اما سعی کردم کتابهایی در حوزه کسبوکار مطالعه کنم. یکی از بهترین کتابهایی که خواندم «طراحی ارزش پیشنهادی» از نشر آریانا بود.
روشی که این کتاب برای خلق ارزش و روشن شدن مسیر حرفهای پیشنهاد میدهد، با وجود تفاوتها، بسیار هماهنگ با تفکر طراحی است. در این کتاب سعی بر این است که نیازهای مخاطب کشف شود و بر اساس آن، محصول یا خدمتی طراحی شود که هم برای کسبوکار و هم برای مخاطبِ آن ارزشآفرین باشد.
تابلوی طراحی ارزش پیشنهادی دو بخش دارد. با استفاده از پروفایل مشتری، درک واضحتری از مشتری پیدا میکنید. با استفاده از نقشۀ ارزش، چگونگی ایجاد ارزش برای آن مشتری را توصیف میکنید. هنگامی که این دو بخش در راستای یکدیگر باشند به تناسب بین آنها دست خواهید یافت.
یکی از مبناهای اصلی تفکر طراحی، تفکر هنرمدار است.
تفکر طراحی یک نگرش منحصربفرد نیست، و بسیاری از دیدگاههای دیگر و چارچوبهای مختلف با هدف و نگرش مشابه یا بر اساس این تفکر گسترش یافتهاند. در تفکر طراحی، سعی داریم برای حل مسئله در حیطههای مختلف، از نگرشی که هنرمندان برای طراحی بکار میبرند بهره بگیریم.
باتوجه به اهمیت زیاد و کاربرد بالای این نوع نگرش در رشتههای مختلف، در بسیاری از کشورها تفکر طراحی به یک پدیده آموزشی در آموزش مدرسهای و آموزش عالی تبدیل شدهاست. دنیای آینده به ذهنیات جدید و شیوۀ تفکری جدید در تجربه یادگیری نیاز دارد.
ماهیت تفکر طراحی به گونهای است که افراد را در موقعیتهایی قرار دهد تا مانند یک طراح فکر و عمل کنند. در واقع هر جا بحث حل مسئله در جهت خلق، توسعه و ایجاد تغییر در محصولات و خدمات مطرح باشد، میتوان از متدولوژی تفکر طراحی استفاده کرد.
تفکر طراحی در ایجاد فرهنگی برای تشویق خلاقیت و همکاری، از طریقِ گردِ هم آوردنِ اعضای گروه با سوابق و دانش متفاوت، برای همکاری در جهت حل مشکلات بینظیر است.
بکارگیری تفکر طراحی تکنیکهای مختلفی دارد؛ تکنیکهایی از جمله همدلی، توصیف شخصیت، نقشه سفر، طوفان ذهنی و طوفان ذهنی معکوس، داستانسرایی، نمودار پیوستگی، سوالات HMW، الگوگیری و نمونهسازی، که در مقالات آیندۀ پروچیستا مفصلاً به آنها خواهم پرداخت.
تفکر طراحی در گوگل
یکی از کمپانیهای پیشرو و مشهور در بکارگیری تفکر طراحی گوگل است. این شرکت یک فرایند رسمی برای طوفان ذهنی دارد که به آنها در حل سریع مشکلات و ارائه راهحلها کمک میکند.
همچنین «گاراژ گوگل» طرح جذابی است که در آن کارمندان گوگل، با الهام از این موضوع که بسیاری از کمپانیهای بزرگ ایدههای خود را از یک گاراژ کوچک آغاز کردهاند، برای تجربۀ ایدههای جدید با همکاران و مشتریان خود در محیطی گاراژ مانند تعامل میکنند.
گوگل همچنین به دلیل قانون 20 درصدیِ خود که کارکنان را ترغیب میکند بخشی از هر هفته را به پروژههای جانبیای اختصاص دهند که فکر میکنند به نفع شرکت است، شهرت زیادی کسب کردهاست. این تلاشها تاکنون منجر به تولید پروژههای فوقالعادۀ اخبار گوگل، Gmail و AdSense شدهاست.
فردریک فرت، مدیر برنامه جهانی نوآوری و خلاقیت میگوید: “محیط بر رفتار انسان تأثیر میگذارد. بنابراین اگر میخواهید خلاقیت، ایدههای وحشی و تفکر مهتابی را تشویق کنید، باید محیط دقیقی که به شما در دستیابی به آن کمک کند را ایجاد کنید.”
در نقلقول فوق هر کدام از واژهای wild ideas و moonshot thinking میتوانند کلیدواژهایی برای واکاوی درباره خلاقیت باشند.
چرخۀ تفکر طراحی متوقف نمیشود!
تفکر طراحی یک فرایند تحلیلی و خلاق مبتنی بر عمل در پاسخ به نیاز کاربران است. این تفکر با دیدگاه انسان محورِ خود، فرصتهایی را برای طراح فراهم میکند تا با مواجهه با چالش و تعریفِ دقیقِ آن، بتواند به ایدهپردازی، ساخت نمونه، ارزیابی و بهبود شرایط بپردازد.
تفکر طراحی یک فرایند غیرخطی است که در جهت توسعه و اصلاح یک ایده ممکن است بارها تکرار شود و بدون ترتیب از مرحلهای به مرحله دیگر بپرد. تیمها برای درک کاربران، به چالش کشیدن فرضیات، تعریف مجدد مشکلات، ایجاد راهحلهای نوآورانه، و همچنین برای نمونهسازی اولیه و آزمایش، از این روش استفاده میکنند.
پنج مرحلۀ اساسی در تفکر طراحی
انجام دادن پنج مرحلۀ مهم در تفکر طراحی، شاملِ همدلی، تعریف، ایدهپردازی، خلق نمونه اولیه و آزمایش، برای حل مشکلاتِ مبهم یا نامشخص بسیار مفید است.
مرحله 1: همدردی – تحقیق درباره نیازهای کاربران.
مرحله 2: تعریف – بیان نیازها و مشکلات کاربران.
مرحله 3: ایدهپردازی – به چالش کشیدن فرضیات و تولید ایدههای جدید.
مرحله 4: نمونه اولیه – شروع به ایجاد راهحل.
مرحله 5: تست – امتحان کردن راهحلها.
برای اجرایی کردنِ هرکدام از این مراحل، روشهای کاربردی بسیار جذابی وجود دارد که در مقالههای بعدی پروچیستا قطعا به آنها خواهم پرداخت و لینک آنها را به این مقاله اضافه خواهم کرد.

امروز نوآوری شغل همه است.
چه مدیر یک شرکت جهانی باشید، چه یک کارآفرینِ در حال شروع کار، چه یک پست دولتی داشتهباشید یا در یک مدرسه ابتدایی تدریس کنید! انتظار میرود که همه بهینه شویم. یعنی با انجام کار کمتر، بهتر نتیجه بگیریم. به همین دلیل است که همه ما نیاز به تفکر طراحی داریم.
در هر سطح از هر نوع سازمانی، تفکر طراحی ابزار لازم را برای تبدیل شدن به یک متفکر نوآور و کشف فرصتهای خلاقانۀ موجود فراهم میکند. بنابراین خوب است که با این سبک تفکر آشنا باشیم و برای کسب مهارت در آن، تلاش و تمرینِ مستمر کنیم؛ سعی کنیم که آن را بهعنوان نوعی نگرش و طرز فکرِ جدید نسبت به دنیا بپذیریم تا بتوانیم نقش موثری در جهانی که در آن زندگی میکنیم بازی کنیم و ضمنِ درک چالشهای پیشِرو، بهدنبال راهحلی برای آنها باشیم.
مقالات مرتبط: