دنیای غیر قابل پیشبینی
همهگیری کرونا به ما نشان داد که چقدر احتیاج به بهروزکردن مهارتهای خودمان داریم؛ چه مهارتهای تکنولوژیک در حوزه شخصی و کسبوکار و چه مهارتهای نرم مثل مهارت تصمیمگیریِ درست و بهموقع، مسئولیتپذیری، خلاقیت، تفکر استراتژیک، تفکر انتقادی، خودمراقبتی و حتی یادگیرنده بودن.
ما در دنیایی غیر قابل پیشبینی زندگی میکنیم که آموزش آکادمیک، به شکلِ گذشته در آن حائز اهمیت نیست. در عوض، تخصص، مهارت و توانایی ابراز وجود و حضور مهمتر است و آموزش بر مبنای دو مهارتِ مهمِ تصمیمگیری و مسئولیتپذیری پیش میرود.
ما در جریان انقلاب صنعتی چهارم زندگی میکنیم. کامپیوتر و اینترنت انقلاب صنعتیِ سوم را به وجود آورد و انقلاب صنعتی چهارم برخاسته از چیزهایی است که به واسطۀ این تکنولوژیها امکانپذیر شدهاست.
تکنولوژیهایی که در قرن جدید توسعه پیدا کردهاند میتوانند تغییراتی باورنکردنی در زندگی ما ایجاد کنند؛ تکنولوژیهایی مثل هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، واقعیت افزوده، رباتیک، کلانداده ها، بلاکچین و…
همانطور که میبینیم سرعت تغییرات قابل توجه است و این موضوعی است که باعث میشود نیاز به یک پارادایم شیفت یا تغییر اساسی در ساختارها و الگوهای آموزشی داشته باشیم.
دو دیدگاه متفاوت
همیشه نسبت به پیشرفتهای تکنولوژی دو دیدگاه متفاوت وجود داشته است؛ یک دیدگاه منفی و بدبینانه و یک دیدگاه مثبت و خوش بینانه. اما در حال حاضر چیزی که مهم است این است که انعطاف پذیر باشیم. چون جهان تغییر خواهد کرد و چه ما این تغییرات را دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، این واقعیتِ دنیای ماست و باید سعی کنیم با آگاهی با آن روبرو شویم.

امکانِ بینظیرِ ارتباط
ما در یک دنیای بیش از حد متصل و مرتبط به هم زندگی میکنیم و میتوانیم ارتباطات زیادی با دنیا برقرار کنیم. پس نباید به سیستم آموزش و پرورش یا شرایط شرکت یا سازمان خودمان بسنده کنیم. ما باید دیدگاهی بینالمللی داشته باشیم. به همین دلیل است که یادگیری زبانهای قدرتمند بینالمللی، یکی از مهارتهای ضروری در قرن بیست و یکم است. چون از این طریق شما میتوانید صدای خودتان را به جهان برسانید و با هر کسی در هر جایی از دنیا ارتباط برقرار کنید.
به منظور آماده شدن برای ورود به این جهانِ همواره در حال تغییر، خیلی آسان است که بگوییم همه باید کدنویسی یاد بگیرند! اما واقعیت این است که این فقط یک مهارت دیجیتال است. بسیاری مهارتهای دیگر وجود دارند که به نظر میرسد هرگز نمیتوانند اتوماتیک شوند و هرگز نمیتوانند با چیز دیگری جایگزین شوند.
مهارتهای ضرورری
اما مسئله مهم این است که ما باید چه مهارتهایی یاد بگیریم تا بتوانیم در این دنیای جدید حرفی برای گفتن داشتهباشیم و از ما مهمتر فرزندان ما یا همان نسل آلفا که با تکنولوژی بزرگ میشوند، چه مهارتهایی برای زندگی نیاز دارند؟ به نظر میرسد که این مهارتها را میتوان در دو بخش تقسیم کرد: مهارتهای سخت و مهارتهای نرم.
مهارتهای سخت
مهارتهای سخت شامل یادگیری نرمافزارهای مختلفی است که ممکن است در زندگی شخصی ما، در ارتباطات، در برنامهریزیها و همچنین در کسبوکارِ ما تاثیرگذار باشند و به ما کمک کنند. همچنین شناخت تکنولوژیهای جدیدی که هر روز پیشرفت میکنند در جریان اتفاقاتِ روزِ دنیای تکنولوژی باشیم.
مهارتهای نرم
مهارتهای نرم شامل مهارتهایی از جمله خلاقیت، تفکر انتقادی، ایجاد ارتباط و تعامل، مهارت تصمیمگیری و مسئولیت پذیری، سواد رسانهای و سایر مهارتهایی است که بسیاری از آنها به اسم مهارتهای قرن بیستویکم نیز شناخته میشوند. همۀ این مهارتها در همۀ دورانها بسیار مهم و تاثیرگذار بودهاند و اینطور نیست که مختص به این قرن باشند، اما چیزی که باعثشدهاست اسم مهارتهای قرن بیستویکم را روی آنها بگذارند، این است که در قرن بیستویکم، داشتن این مهارتها بسیار مهمتر و تاثیرگذارتر از قرنهای گذشته است.
ما میتوانیم دانش و مهارت مورد نیاز قرن بیست و یکم را در سه دسته طبقهبندی کنیم؛ دستۀ اول را در قالب سواد پایهای نامگذاری میکنیم که شامل سواد خواندن و نوشتن، سواد ریاضی، سواد علوم تجربی، سواد مالی و سواد فرهنگی و مدنی است.
دستۀ دوم را میتوانیم در طبقۀ سواد دیجیتال قرار دهیم که خود شامل سه حوزۀ امنیت دیجیتال، سلامت دیجیتال و هویت دیجیتال است. برای اینکه بتوانیم در این سه زیربخشِ مربوط به سواد دیجیتال خوب عمل کنیم باید یک سری مهارتهای دیجیتال را کسب کردهباشیم که در نمودار زیر بهخوبی به این موارد اشاره شدهاست.

دسته سومِ مهارتهای قرن بیستویکم را میتوان تحت عنوان شایستگیها یا صلاحیتهای رقابتی عنوان کرد؛ اولینِ آنها، مهارت برقراری ارتباط است. برقراری ارتباطی که به منظور ایجاد تعامل، متقاعد کردن دیگران و یا درک کردن ایدۀ دیگران با اهداف مختلف و در محیطهای متفاوت از جمله فضای مجازی برقرار میشود.
مهارت بعدی مهم، خلاقیت است؛ به معنای تولید ایدههای جدید و نزدیکشدن به طرحهای نوآورانه، ساخت راهحلها، ایجاد تفاهم و بیان دیدگاهها. مهارت بعدی همکاری و مشارکت است که درواقع منظور همان کار کردن به صورت وابسته بههم، یادگیری از دیگران و یا کمک به یادگیریِ دیگران برای یک هدف مشترک در محیطهای مختلف است.
یکی دیگر از این مهارتها تفکر انتقادی است که شامل توانایی طرح سوال، ارزیابی اطلاعات دریافتی و استدلال کردن، یافتن ارتباطات و الگوها، ساخت دانش و به کار بستن آن به منظور حل مسائل دنیای واقعی می باشد. صلاحیت بعدی که میتواند در افراد تمایز ایجاد کند مهارت شهروندی است که در واقع همان ایجاد تعامل مثبت و محترمانه با دیگران و درگیری فعالانه در حل مشکلات جامعه و همچنین مسائل ملی و بین المللی است؛ یکی از مهمتریم مهارتها مهارتِ داشتنِ ذهنیتِ رشد است. یعنی باور به اینکه تواناییهای ما از طریق تلاش و پشتکار قابل ارتقا هستند و همچنین داشتنِ روحیۀ تابآوری، سرسختی و آمادگی برای رویارویی با چالشها.

نسل چهارمِ آموزش
در نهایت چیزی که باید بدانیم این است که در قرن بیستویکم دانشآموزان و به طور کلی یادگیرندهها در هر سنی، نقش فعالی در یادگیری خودشان خواهند داشت؛ از نظر نوع محتوای آموزشی، مهارتهای زندگی و سلامت جسمی و روانی که در کنار عملکرد آکادمیک آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. بیشتر از هر زمان دیگری یادگیری در شرایط غیرخطی اتفاق می افتد و براساس نیازهای منحصربهفردِ هر فراگیر و سبک یادگیری او تنظیم میشود، انواع مختلفی از ارزیابیها برای اهداف متفاوتی استفاده میشوند و یادگیری بهجای قرار گرفتن در یک سیستم طبقهبندیشدۀ پیشدبستانی تا دانشگاه، در تمام طول عمر اتفاق میافتد. قطعاً آینده غیرقابل پیشبینی است اما با توسعۀ سیستم آموزشِ تطبیقپذیر میتوانیم به فراگیران کمک کنیم تا برای رشد و شکوفایی خودشان با آینده تطبیق پیدا کنند و حتی آن را شکل بدهند.
نسل چهارم آموزش در واقع یک درخواست از صنعت آموزش است که دربارۀ پارادایم آموزشی بازنگری کند و این فرصتی است برای ما تا در زمانی که انقلاب صنعتی چهارم به ما تلنگر میزند، دربارۀ این فکر کنیم که آموزش مدرن باید چگونه باشد.